وامانده ...
تا سرخی چشم خیس او را دیدم
یکباره یقین شد همه تردیدم
وامانده سر دوراهی کینه و عشق
این را ز سکوت تلخ او فهمیدم ...
الاحقر
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۱ ساعت 23:38 توسط غريبه
|
تا سرخی چشم خیس او را دیدم
یکباره یقین شد همه تردیدم
وامانده سر دوراهی کینه و عشق
این را ز سکوت تلخ او فهمیدم ...
الاحقر
فاذا سالك عبادي عني فاني قريب