كمتر از آهو كه نيستم ...



 اومدم تا ببينم لحظه عاشق شدنو

به دلم افتاده بود صدا زدين آقا منو

 

دل تنهامو آوردم با يه دنيا دلخوشي

كمتر از آهو كه نيستم ميشه ضامنم بشي

 

اومدم همسايه هاي پاپرت رو دون بدم

دلمو رو دست بگيرم تا بهت نشون بدم

 

روبروي گنبدت سجده كنم سلام بدم

خسته نيستم اگه من از راه دوري اومدم

 

بگم آفتابيو و عاشقم درست مثل جنوب

با همون لهجه دريايي كه ميدوني تو خوب

 

 

روبروت بي اختيار دوباره زانو بزنم

ميون گريه بگم غريبو در به در منم

 

تو رو شاهد بگيرم كه با خدا حرف بزني

ميدونم كه دست رد باز به سينم نميزني

 

ميدونم شفاعت بي منتت زبون زده

به همين اميد دلم به مشهد تو اومده

 

تو كه اسمت با غم نقاره ها روي لباست

همه صحن طلات ردپاي فرشته هاست

 

دست خالي هيچكسي از در خونت نميره

يا رضا رضا ميگم تا قلبم آروم بگيره

يا رضا رضا ميگم تا قلبم آروم بگيره

 

ترانه سرا ( ارام صبا (رسول)

 ------------------------------------------------------------------------------------------------------------


 

خراسان در خراسان  نور در جان تو مي‌چرخد

مگر خورشيد در چاك گريبان تو مي‌چرخد؟


خراسان مُهر دريا مي‌شود با گام‌هاي تو

به دست ابرها تسبيح باران تو مي‌چرخد


اگر شوق وصالت نيست در آيينه‌ها، درها

چرا آيينه در آيينه، ايوان تو مي‌چرخد


طواف عاشقان هم بر مدار چشم‌هاي توست

سماع صوفيان هم گرد عرفان تو مي‌چرخد 


به سقّاخانه ات زيباست رقص كاسه‌هاي نور

در اين پيمانه، آن پيمانه، پيمان تو مي‌چرخد


بيابان در بيابان گرگ شد، هر كوه، صيّادي  

چقدر آهوي زخمي در شبستان تو مي‌چرخد


در اين آدينه لبريز از آغاز گل، شاعر!

شروع تازه‌اي در بيت پايان تو مي‌چرخد

                                                                 

عليرضا قزوه - شب میلاد امام رضا (ع) 1384

 





اين سه پرنده ...


برداشت شما از فضاي اين سه پرنده چيست ؟

برداشت من اين بيت مولاناست :

از مقامات تبتل تا فنا

پله پله تاملاقات خدا


به نسیمی که همه راه به هم می‌ریزد

کی دل سنگ تو را آه به هم می‌ریزد



سنگ در برکه می‌اندازم و می‌‌پندارم

با همین سنگ زدن ، ماه به هم می‌ریزد !



عشق بر شانه ی هم چیدن ِ چندین سنگ است

گاه می‌ماند و ناگاه به هم می‌ریزد



آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است

عشق یک لحظه کوتاه به هم می‌ریزد



آه ، یک روز همین آه تو را می‌گیرد

گاه یک کوه به یک کاه به هم می‌ریزد . . .




فاضل نظری